English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6062 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chronological U دارای ربط زمانی
chronologic U دارای ربط زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cotidal U دارای هم زمانی در طغیان اب
Other Matches
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
eternities U بی زمانی
whilom U یک زمانی
synchronization U هم زمانی
contemporaneousness U هم زمانی
time sense U حس زمانی
synchrony U هم زمانی
on <prep.> U در [زمانی]
eternity U بی زمانی
onetime U یک زمانی
monomial U یک زمانی
temporal U زمانی
time limit U حد زمانی
time limits U حد زمانی
sometime U یک زمانی
timeline U خط زمانی
simultaneeity U هم زمانی
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
time division multiplexing U تسهیم زمانی
time error U خطای زمانی
timed U زمانی موقعی
in a short time U در اندک زمانی
time yield limit U حد تسلیم زمانی
time estimation U براورد زمانی
time flutter U اختلال زمانی
times U زمانی موقعی
clock paradox U پارادکس زمانی
time yield U تسلیم زمانی
time division multiplex U تسهیم زمانی
timer switch U کلید زمانی
time bar U محدودیت زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی
time base U مبدا زمانی
time constant U ثابت زمانی
time dilation U پارادوکس زمانی
time disorientation U گم گشتگی زمانی
timetrend U روند زمانی
lapsing U فاصله زمانی
lapses U فاصله زمانی
lapse U فاصله زمانی
timetable U برنامه زمانی
time U زمانی موقعی
time fire U تیر زمانی
time jitter U اختلال زمانی
time fuse U ماسوره زمانی
time priority U اولویت زمانی
time priority U تقدم زمانی
time quantum U ذره زمانی
time schedule U برنامه زمانی
time frames U چارچوب زمانی
time frame U چارچوب زمانی
yore U در زمانی بسیاردور
time score U نمره زمانی
vintage model U الگوی زمانی
continuous time U با پیوستگی زمانی
discrete time U با گسستگی زمانی
time series U سریهای زمانی
flashback U وقفه زمانی
time preference U ارجحیت زمانی
time study U بررسی زمانی
time horizon U افق زمانی
time interval U فاصله زمانی
time preference U رجحان زمانی
When I came in U زمانی که من تو آمدم
time table U جدول زمانی
unit of time U واحد زمانی
time path U مسیر زمانی
time preference U ترجیح زمانی
time slice U برش زمانی
schedules U برنامه زمانی
scheduled U برنامه زمانی
lags U تاخیر زمانی
schedule U برنامه زمانی
lag U تاخیر زمانی
time limits U محدوده زمانی
lagged U تاخیر زمانی
time lag U تاخیر زمانی
no longer U نه بیشتر [زمانی]
time limit U محدودیت زمانی
time limit U محدوده زمانی
time limits U محدودیت زمانی
time scale U مقیاس زمانی
spatiotemporal U فضایی و زمانی
time lags U تاخیر زمانی
time lag U فاصله زمانی
time lags U فاصله زمانی
timetabled U برنامه زمانی
timetables U برنامه زمانی
timetabling U برنامه زمانی
time sharing U اشتراک زمانی
time scales U مقیاس زمانی
no longer U نه دیگر [زمانی]
interval U فاصله زمانی
timeline U تسلسل زمانی
pressure of time U فشار زمانی
time pressure U فشار زمانی
throughput time U اشتراک زمانی
temporal maze U ماز زمانی
temporal sign U علامت زمانی
temporal U جسمانی زمانی
flashbacks U وقفه زمانی
time lag U فاصله زمانی مرده
magnetic time relay U رله زمانی مغناطیسی
time sampling U نمونه گیری زمانی
inductive time constant U ثابت زمانی القا
input time constant U ثابت زمانی اولیه
low time constant U ثابت زمانی کوچک
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
timing U برنامه ریزی زمانی
time slicing U برش زمانی زدن
time lags U فاصله زمانی مرده
serve time <idiom> U زمانی رادرزندان بودن
monsoons U باد وباران زمانی
high burst U تیر زمانی بالا
vintage model U الگوی مقطع زمانی
distributed lag U توزیع فاصله زمانی
time series data U امار سریهای زمانی
since he was in petticoats U از زمانی که بچه بود
time series analysis U تحلیل سریهای زمانی
cross sectional data U داده ها در یک مقطع زمانی
o technique U تحلیل عوامل زمانی
monsoon U باد وباران زمانی
time slicing U تقسیم بندی زمانی
age hardening U سخت گردانی زمانی
synchronising U انطباق زمانی داشتن
aging U سخت گردانی زمانی
asynchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی ناهمگام
synchronises U انطباق زمانی داشتن
chronological U ترتیب زمانی وقوع
synchronised U انطباق زمانی داشتن
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
time fire U تیراندازی با گلوله زمانی
synchronizes U انطباق زمانی داشتن
tdm U تسهیم زمانی ultiplexing
capacitive time constant U ثابت زمانی فرفیت
time division multiplexing U انتقال چندتایی زمانی
synchronize U انطباق زمانی داشتن
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
marginal rate of time preference U نرخ نهائی ترجیح زمانی
greatuncle U زمانی برابر 00852 سال
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
time utility U بهره گیری از شرایط زمانی
final U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
synchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
valve duration U مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
strain age harden U سخت کردن کرنشی زمانی
finals U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
chronograph U الت سنجش فواصل زمانی
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
lap chart U جدول زمانی برای هر دور
social rate of time preference U نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
airburst ranging U تنظیم تیر زمانی بالا
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
time out U معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
run duration U مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
transient U خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
outages U مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
transients U خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
duration U مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
outage U مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
lease U استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
leases U استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
cripple U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippled U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
productive U مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
time lags U زمان تلف شده سکته زمانی
phase U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phased U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phases U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
He was quite a fellow in his day. U زمانی برای خودش آدمی بود
available U دوره زمانی ای که در آن سیستم استفاده میشود
crippling U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
time lag U زمان تلف شده سکته زمانی
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
peaks U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1offshoring
1veterans
1Bravetown
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com